ميوه ها و گياهاني که نامشان در قرآن تکرار شده است
تکرار نام و تفضيل برخي گياهان در قرآن
علاوه بر آيات متعددي که درباره گياهان وجود دارد و در آن ها به طور کلي به گياهان، درختان و ميوه ها و نقش آن ها در زندگي انسان اشاره شده است نام برخي از گياهان به طور خاص و گاه در مواردي با تکرارهاي متعدد و گاه با تکريم، در قرآن به چشم مي خورد.تکرار نام و تفضيل برخي گياهان در قرآن:
در قرآن نام بسياري از گياهان يا بخش هاي مختلف گياهي و انواع آن ها آمده است (1) و نام برخي از اين گياهان در آيات تکرار شده است ( جدول 1). در مورد اينکه دليل اين تکرار چيست نظر قطعي وجود ندارد ولي « ممکن است به سه دليل باشد:
1- ارزش غذايي و خواص تغذيه اي فراوان اين گياهان.
2- کاربرد اين گياهان در درمان بعضي بيماري ها و خواص دارويي آن ها.
3- « کثرت کاربرد آن ها در صنعت ». (2)
مي توان اهميت استراتژيک يا اقتصادي را نيز به موارد فوق اضافه نمود که البته همه اين موارد تنها دلايل مادي هستند و ممکن است دلايل غيرمادي نيز وجود داشته باشد.
از آياتي که بر تفضيل و برتري برخي گياهان نسبت به بقيه اشاره دارد مي توان به آيه زير اشاره نمود:
وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَ غَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِي الْأُکُلِ إِنَّ فِي ذلِکَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (رعد /4 )
و در زمين پاره هايي است نزديک يکديگر، و بوستان هايي از تاک ها و کشت ها و خرمابن هايي روييده، از يک ريشه، و نه از يک ريشه که با يک آب سيراب مي شوند. و برخي از آن ها را در ميوه بر برخي ديگر برتري مي نهيم. هر آينه در اين [ امور ] براي گروهي که خرد را کار بندند نشانه هاست.
اغلب مفسرين اين تفضيل را از جهت شکل و رنگ و عطر و طعم (3) و نيز اندازه (4) دانسته اند و عده اي هم خاصيت و منفعت را نيز به اين موارد اضافه کرده اند. (5) طنطاوي در تفسير الجواهر ذيل اين آيه مي گويد:
« منظور از عبارت « يسقي بماء واحد » اين است که با يک آب سيراب مي شوند و گفته نشده به وسيله يک غذا تغذيه مي شوند و اين اشاره اي است دقيق که مسلمانان را به شناخت علوم دعوت مي کند. » (6)
وي در ادامه، گياهان را از نظر نوع تغذيه به سه دسته تقسيم کرده و به تفضيل به بررسي آن ها و مکانيسم زندگي اين گياهان مي پردازد:
الف. گياهاني که با مواد موجود در زمين که با آب و هوا آميخته اند تغذيه مي کنند.
ب. گياهان انگل که نه از طريق ريشه هاي خودشان و از زمين، بلکه با متصل شدن به گياهان ديگر تغذيه مي کنند مثل پيچک ها که به دور ساقه و ريشه يا برگ گياهان ديگر مي پيچند.
ج. گياهان گوشتخوار ( حشره خوار ). (7)
نام گیاه |
عین لفظ به کار رفته |
تکرار |
نام سوره و شماره ی آیه |
خرما |
النخلة |
20 |
مریم / 23 و 25 |
انگور |
عنب |
11 |
اسراء/ 91 |
زیتون |
الزیتون |
7 |
*انعام/ 141 و 99، نحل/ 11، تین/ 1 |
سدر |
سدر |
4 |
سبأ/ 16، واقعه/ 28 |
انار |
الرمان |
3 |
انعام/ 141 و 99، الرحمن/ 68 |
ترنجبین |
المنّ |
3 |
بقره/ 57، اعراف/ 160، طه/ 80 |
زقوم |
الزقوم – زقوم |
3 |
صافات/ 62، دخان/ 43، واقعه/ 52 |
ریحان |
الریحان |
2 |
الرحمن/ 12، واقعه / 89 |
خردل |
خردل |
2 |
انبیاء/ 37، لقمان/ 16 |
خرما و انگور
با توجه به جدول 1 مشاهده مي شود گياهاني که بيشترين تکرار را در قرآن دارند، خرما و انگور هستند و جالب اينکه نام اين دو ميوه در آيات متعددي ( بقره/ 266، انعام / 99، اسراء/91، نحل/11 و 67، يس /34 ) با هم آورده شده است.فَأَنْشَأْنَا لَکُمْ بِهِ جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنَابٍ لَکُمْ فِيهَا فَوَاکِهُ کَثِيرَةٌ وَ مِنْهَا تَأْکُلُونَ ( مومنون /19 ).
پس براي شما بدان آب بوستان هايي از درختان خرما و انگور بيافريديم. شما را در آن بوستان ها ميوه هاي بسيار است و از آن ميوه ها مي خوريد.
بعضي مفسرين گفته اند ذکر نام اين دو ميوه دو دليل دارد: اول اينکه ميوه هستند و خوردن آن ها به انسان لذت مي بخشد و دليل دوم هم جنبه غذايي اين دو ميوه است که تازه و خشک آن ها به عنوان غذا استفاده مي شود. (10) و در واقع دليل تکرار نام آن ها، فوايد فراواني است که اين دو ميوه دارند. (11) تنوع آن ها مي تواند دليل ديگري براي انتخاب خرما و انگور باشد. (12) محصول اين باغ هاي پربرکت فقط ميوه آن ها نيست بلکه در تهيه فرش و لباس به کار مي رود و از چوب آن ها براي ساختن خانه و سوخت و نيز از ساير بخش ها مثل ريشه و برگ براي ساختن مواد دارويي استفاده مي شود. (13) برخي مفسرين مي گويند به اين دليل که خرما و انگور ميوه هايي شناخته شده براي اهل حجاز و محصول عمده آن منطقه بوده اند از آن ها ياد شده است (14) و آيات با توجه به مردم آن منطقه و آن زمان نازل شده و به همين دليل است که از خرما و انگور ياد شده و نه از سيب و پرتغال که در عربستان نمي رويند. (15)
وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُکُلُهُ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشَابِهاً وَ غَيْرَ مُتَشَابِهٍ کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَ لاَ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ ( انعام/141)
و اوست که بوستان هايي چفته بسته و چفته نابسته و خرمابن و کشت با خوردني هاي گوناگون، و زيتون و انار، مانند و نامانند، بيافريد. از ميوه آن چون ميوه دهد بخوريد و حق آن را روز چيدن و درو کردنش بدهيد و اسرافکاري مکنيد، که او اسرافکاران را دوست ندارد.
در اين آيه، اغلب مفسرين عبارت « جنات معروشات » را به معني تاکستان ( باغ هاي انگور ) گرفته اند. (16) علامه طباطبايي (رحمه الله علیه) در اين مورد مي نويسند: « معروشه به درختي مي گويند که شاخه هاي آن از روي يکديگر و به وسيله داربست بالا روند، مثل درخت مو و عرش در لغت به معناي بلندي است، بنابراين « جنات معروشات يعني تاکستان هاي انگور و امثالهم ». (17) همچنين گفته شده معروشات به باغ هايي گفته مي شود که انسان درختان آن ها را غرس کرده و اهلي است و غيرمعروشات نباتاتي را مي گويند که به صورت خودرو در کوه و صحرا و ... مي رويند. معروش درختي است که سرپا ايستاده ولي غيرمعروش درختي است که روي زمين مي خوابد. (18)
وَ مِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ فِي ذلِکَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ( نحل /67 )
و نيز از ميوه هاي خرما بن ها و تاک ها که از آن ها شراب مست کننده و روزي نيکو برمي گيريد. همانا در آن نشانه اي است براي گروهي که خرد را به کار برند.
در اين آيه از خرما و انگور با تعبير شيريني ياد شده است که حسن آن ها دراين است که ماده غذايي هيدروکربنه با منشأ گياهي اند و در همه مراحل زندگي و شرايط مختلف براي انسان مناسب بوده و انرژي زا هستند. (19) در ذيل اين آيه طنطاوي به بررسي و تقسيم بندي گياهان براساس يک ساله و دو ساله و چند ساله بودن و شرح آن ها مي پردازد. (20)
تقدم خرما بر انگور
در آيات متعددي که انگور و خرما در کنار هم ذکر شده اند، نام خرما قبل از انگور ذکر شده است ( بقره/ 265 )؛ انعام /99؛ اسراء/ 90؛ مومنون /19؛ نحل/11 و 67؛ يس/34 ) به عنوان مثال:يُنْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخِيلَ وَ الْأَعْنَابَ وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ إِنَّ فِي ذلِکَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَکَّرُونَ (نحل/11)
[ و ] با آن براي شما کشت- گندم و جو و حبوبات- و زيتون و خرمابن ها و تاک ها و از همه ميوه ها بروياند. همانا در آن نشانه اي است براي مردمي که مي انديشند.
درباره تقدم ذکر خرما بر انگور مي توان گفت: خرما يک محصول استراتژيک براي اعراب به شمار مي رفته و مي توان گفت به خاطر کاربردهاي فراوان نخل ( علاوه بر تغذيه از ميوه )، زندگي مردم در آن زمان، تا حد زيادي به آن وابسته بوده است. امام جعفر صادق (عليه السلام) به مفضل بن عمر فرمودند:
فکر يا مفضّل في النخل فإنه لما صار فيه إناث تحتاج الي التلقيح، جعلت فيه ذکورة للقاح من غير غراس فصار الذکر من النخل بمنزلة الذکر من الحيوان الذي يلقح الإناث لتحمل و هو لا يحمل. تأمل خلقة الجذع کيف هو فإنک تراه کالمنسوج نسجا من خيوط ممدودة کالسدي و أخري معه معترضة کاللحمة کنحوما ينسج بالأيدي و ذلک ليشتد و يصلب و لايتقصف من حمل القنوات الثقيلة و هزالرياح العواصف إذا صار. نخلة و ليتهيا للسقوف و الجسور و غيرذلک مما يتخذ منه إذا صار جذعا و کذلک تري الخشب مثل النسج فإنک تري بعضه مداخلا بعضه بعضا طولا و عرضا کتداخل أجزاء اللحم و فيه مع ذلک متانة ليصلح لما يتخذ منه من الآلات فإنه لو کان مستحصفا کالحجارة لم يکن أن يستعمل في السقوف و غيرذلک مما يستعمل فيه الخشبة کالأبواب و الأسرة و التوابيت و ما أشبه ذلک و من جسيم المصالح في الخشب أنه يطفوا علي الماء فکل الناس يعرف هذا منه وليس کلهم يعرف جلاله الأمر فيه فلولا هذه الخلة کيف کانت هذه السفن و الأظراف تحمل أمثال الجبال من الحمولة و أني کان ينال الناس هذا الرفق و خفة المومنة في حمل التجارات من بلد إلي بلد و کانت تعظم المئونة عليهم في حملها حتي يلقي کثير مما يحتاج إليه في بعض البلدان مفقودا أصلا أو عسر وجوده. (21)
تفکر کن اي مفضل در درخت خرما، چون ماده دارد که محتاج است نر را بر آن بجهانند، براي آن نري آفريده مانند مردان که از براي آبستن کردن زنان خلق شده اند. تأمل کن درخت خرما را که چگونه از تاروپود بافته شده، مانند جامه ها که به دست مي بافند؛ براي آنکه صلب و محکم شود و از برداشتن خوشه هاي گران که نشکند، و از بادهاي تند کسري بر آن راه نيابد، و براي بناهاي سقف ها و پل ها و غير آن به کار توان برد. و همچنين ساير چوب ها را که ملاحظه مي کني بافته شده و اجزايش در طول و عرض در ميان يکديگر داخل شده اند مانند تداخل تاروپود، مع ذلک استحکامي دارد با نرمي، که از آن آلات و ادوات و درها و پنجره ها به عمل توان آورد زيرا اگر مانند سنگ، محکم و سنگين بود،در سقف ها به کار نمي توانست برد، و درها و کرسي ها و صندوق ها و امثال آن از آن مي توانست ساخت. و از مصالح عظيمه که در چوب و تخته است، آن است که بر روي آب مي ايستد و از آن کشتي ها به عمل مي آيد که مانند کوه از بارهاي گران در آنجا مي دهند و از شهر به شهر مي کنند با نهايت خفت مؤونه و آساني، و اگر اين نمي بود، کار بر مردم دشوار مي شد در حمل و نقل بسياري از کالاها که بدون کشتي نقل آن ها ميسر نيست يا بسيار دشوار است. (22)
از پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمودند:
المومِنُ کَمثل شجرَةٍ لايتحاتُّ ورقها في شتاءٍ و لاصَيفٍ قالوا يا رسول اللهٍ و ما هِيُ قالَ النخلةُ. (23)مؤمن مانند درختي است که در زمستان و تابستان برگ آن نمي ريزد. سئوال شد آن چيست؟ فرمودند: نخل.
و با مضموني مشابه در مزامير حضرت داوود (عليه السلام) آمده است: « خداشناس همچون درخت خرما ثمر مي دهد ». (24)
دو پايه بودن اين درخت نيز سبب مي شد که حساسيت بيشتري نسبت به آن وجود داشته باشد زيرا در صورت فقدان پايه نر، کل نخلستان بدون ثمر مي ماند و به همين جهت قطع آن را فساد في الارض مي دانستند. (25) از سوي ديگر از نظر موقعيت حياتي، يعني در حلقه ارتباطي موجودات زنده نزديک ترين گياه به حيوان بوده و به دليل ويژگي هايي که دارد در بالاي رده گياهان تکامل يافته قرار گرفته است. اين ويژگي ها عبارتند از:
الف- اينکه درخت خرما « دل » دارد که در بخش مياني قسمت انتهاي ساقه واقع شده است به طوري که اگر ميخ يا جسم نوک تيزي رادر اين منطقه از نخل فرو کنند اين درخت مي خشکد.
ب- اگر در نخلستان دود زيادي ايجاد شود يا هوا را به اندازه اي که تنفس مشکل گردد آلوده کنند، نخل خفه مي شود.
ج- عمل لقاح نيز در نخل برتر از گياهان پست بوده و به حيوانات نزديک تر است. (26)
د- نخل با انسان هورمون هاي مشترک دارد، مثلاً از خرما ماده اي به نام Diostulence استخراج نموده اند که يک هورمون گياهي است و آن را کورتيزون گياهي ناميده اند، زيرا عملکرد آن شبيه هورمون کورتيزون انساني است که خاصيت ضد حساسيت و آلرژي دارد. (27)
ه- اگر سر نخل را قطع کنند جوانه نمي زند و مي ميرد. (28)
از امام صادق (عليه السلام) نقل شده که فرمودند:
إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَّما خَلَقَ آدَمَ مِن طينَتِهِ فَضَلَت مِن تِلکَ الطينَة فضلَةٌ فَخَلَق اللهُ مِنها النخلَةَ فَمِن أَجلِ ذَلِکَ إذا قُطِعَت رأسُهَا لم تَنبُت و هِيَ تَحتاجُ إِلَي اللَِّقاحِ. (29)
خداوند هنگامي که انسان را از گل آفريد مقداري از آن اضافه آمد و خداوند با آن نخل را خلق کرد و به همين دليل هنگامي که سر آن را قطع کنند ديگر نمي رويد و به لقاح نياز دارد.
مي توان گفت درخت خرما موهبتي الهي است که ارتباط نزديک و چند سويه اي با انسان دارد و شايد دليل تکرار نام، تقدم و تکرار آن نسبت به ساير گياهان در قرآن همين امر باشد.
سوگند به گياهان
غير از تکرار نام برخي گياهان، تکريم و بزرگداشت بعضي از آن ها نيز موجب مي شود به طور خاص مورد توجه واقع شوند. در سوره تين خداوند به دو گياه انجير وزيتون قسم ياد مي کند:وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ ( تين/ 1 ).
سوگند به انجير و زيتون.
قسم خوردن، يکي از مصاديق تکريم محسوب مي شود.
زيرا سوگند براي تأکيد خبر به کار مي رود و چه از ناحيه ذات باري تعالي صادر شود و چه از طرف انسان به چيزي قسم خورده مي شود که يا داراي ارزش معنوي و مقدس باشد و يا باعث نعمت و آسايش براي مردم و يا وسيله هدايت بشر. مثلا سوگندهاي خداوند به الله، رب، قرآن و پيامبر و يا آثار طبيعت که براي بشر وسيله نعمت و آسايش و زندگي است و يا آنچه باعث هدايت انسان است. (30)
گفته شده منظور از تين و زيتون دو ميوه معروف است (31) وخداوند به خاطر منافع و فوايد فراواني که دارند به آن ها قسم خورده (32) و بدين وسيله از انجيري که خورده مي شود و زيتوني که از آن روغن مي گيرند ياد کرده است(33)، قسم به انجير خورده شده که ميوه اي پاک است و همه آن جذب بدن انسان مي شود و دراين امر عبرت زندگي است. (34) همچنين گفته اند منظور از تين کوهستاني است که شهر دمشق بر روي آن قرار دارد و مراد از زيتون هم کوهستاني است که بيت المقدس در آن واقع است. (35)ذکر اين دو ميوه در قرآن و اينکه خداوند به آن ها قسم خورده است، نشانگر فوايد آن و ترغيب خداوند به بهره بردن از اين دو گياه است، همان طور که علم هم از اين خواص پرده برداشته و هنوز هم در حال کشف حقايق جديدي است که عقل ها را به تحير وامي دارد. (36) خداوند در اين سوره ابتدا به انجير و زيتون که دو ماده غذايي مفيد و غذاي جسم انسان هستند سوگند ياد کرده و بعد به دو مکان معنوي ارزشمند که غذاي روح انسان هستند؛ به عبارتي يک قسم به دو غذاي جسم، و قسم ديگري به دو غذاي روح بشر، تا او را به اين نکته متوجه سازد که هم بايد به غذاي جسم خويش بينديشد و هم به تغذيه روح خود توجه نمايد. (37) زيتون يک محصول گياهي است که ضمن اينکه خداوند به آن سوگند ياد کرده است، نام آن در آيات متعدد ( انعام /199 و 141؛ تين/ 1؛ عبس/29؛ نور/35؛ نحل/11 ) تکرار شده است.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
الزَّيتُ دُهنُ الابرارِ و طعامُ الأخيار. (38)
روغن و زيتون، غذا و روغن نيکان و نيکوکاران است.
همچنين از ابوذر نقل شده است:
أُهدِيَ إلي النَّبِيِّ (صلی الله علیه و آله و سلم) طَبَقٌ عَلَيه تينٌ فقال لأَصحابِهِ کُلُوا فَلَو قُلتُ فاکهةٌ نَزَلَت مِنَ الجَنَّةِ لَقُلتُ هَذه. (39)
طبقي از انجير به پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هديه شد. ايشان به اصحاب خود فرمودند: بخوريد که اگر بخواهم ميوه اي را که از بهشت آمده نام ببرم مي گويم همين ميوه است.
پينوشتها:
1- بالغ بر 140 آيه ( طبق آمار نگارنده )
2- مرتضي اکبر زاده، موسوعة الاعشاب و النباتات في القرآن و السنة،ص 92.
3-فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج6، ص 424، ملافتح الله کاشاني، منهج الصادقين في الزام المخالفين، ج5، ص 90؛ محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج11، ص 294.
4- محمد بن احمد قرطبي، الجامع لاحکام القرآن، ج10، ص 281؛ ملامحسن فيض کاشاني، الصافي، ج3، ص 57؛ محمود آلوسي، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج7، ص 99، بانوي اصفهاني، مخزن العرفان در تفسير القرآن، ج7، ص 9.
5- حسين بن احمد حسيني شاه عبدالعظيمي، تفسير اثني عشري، ج6، ص 332.
6- طنطاوي جوهري، الجواهر في تفسير القرآن، ج7، ص 99.
7- همان، ج7، ص 15-100.
8- به طور غیر مستقیم در قرآن اشاره شده است.
9- در کتاب موسوعة الاعشاب و النباتات تعداد تکرار نخل و هم خانواده های آن نوزده بار ذکر شده است.
10-محمود زمخشري، الکشاف عن حقايق غوامض التنزيل، ج3، ص 180؛ فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج23، ص 269، فضل بن حسن طبرسي، جوامع الجامع، ج3، ص 68؛ حسين بن احمد حسيني شاه عبدالعظيمي، تفسير اثني عشري، ج9، ص 121.
11- بانوي اصفهاني، مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج9، ص 15.
12- هادي صمصام شريعت، گياهان دارويي از ديدگاه قرآن و اديان مختلف، ص 27.
13- علي اکبر قرشي، / احسن الحديث، ج7، ص 113؛ ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج14، ص 220.
14- ابوجعفر محمد بن جرير طبري، جامع البيان في تفسير القرآن، ج18، ص 10؛ محمد بن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج7، ص 357؛ حسين بن مسعود بغوي، معالم التنزيل، ج34، ص 363؛ ابوالفتوح رازي، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج14، ص 14؛ جلال الدين سيوطي، تفسير جلالين، ج1، ص 346؛ ملافتح الله کاشاني، منهج الصادقين في الزام المخالفين، ج6، ص 207؛ اسماعيل حقي بروسوي، روح البيان، ج6، ص 57؛ حسين بن احمد حسيني شاه عبدالعظيمي، تفسير اثني عشري، ج6، ص 332؛ بانوي اصفهاني، مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج9، ص 15.
15- محمد تقي صباح يزدي، معارف قرآن، ص 269.
16- ابوجعفر محمد بن جرير طبري، جامع البيان في تفسير القرآن، ج8، ص 39؛ محمد بن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج4، ص 295؛ محمود زمخشري، الکشاف عن حقايق غوامض التنزيل، ج2، ص 72؛ اسماعيل حقي بروسوي، روح البيان، ج3، ص 113؛ محمود آلوسي، روح المعاني في تفسير القرآن، ج4، ص 281؛ سيد قطب، في ظلال القرآن، ج3، ص 1223؛ بانوي اصفهاني، مخزن العرفان در تفسير القرآن، ج5، ص 143؛ محمد حسين حسيني همداني، انوار درخشان، ج6، ص 271؛ علي اکبر قرشي، احسن الحديث، ج3، ص 328؛ عبدالحسين طيب، اطيب البيان في تفسير القرآن، ص 223؛ طنطاوي جوهري، الجواهر في تفسير القرآن، ج4، ص 112.
17- محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج7، ص 363.
18- فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج13، ص 163؛ فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج4، ص 578؛ ملافتح الله کاشاني، منهج الصادقين، ج3، ص 479؛ ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج6، ص 3.
19- محمد رضا نوري، بهداشت در قرآن، ص 612.
20- طنطاوي جوهري، الجواهر في تفسير القرآن، ج4، ص 112-113.
21- مفضل بن عمر جعفي، توحيد مفضل، ص 162-163.
22- محمد باقر مجلسي، ترجمه توحيد مفضل، ص 202-203.
23- کليني، الکافي، ج2، ص 235؛ محمد باقر مجلسي، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج64، ص 69.
24- کتاب مقدس، مزامير، 12:92
25-محمد اقتدار حسين فاروقي، گياهان در قرآن، ص 31.
26- محمد رضا نوري، بهداشت در قرآن، ص 138؛ رضا پاک نژاد، اولين دانشگاه آخرين پيامبر، ج7، ص 39.
27- رضا پاک نژاد، اولين دانشگاه آخرين پيامبر، ج7، ص 277.
28- حسين بن احمد حسيني شاه عبدالعظيمي، تفسير اثني عشري، ج12، ص 218.
29- محمدباقر مجلسي، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج63، ص 127.
30- عبدالله شکري، سوگندهاي قرآن، ص 21.
31- ابواسحاق احمد بن ابراهيم ثعلبي نيشابوري، الکشف و البيان عن تفسير القرآن، ج10، ص 238، محمود زمخشري، الکشاف عن حقايق غوامض التنزيل، ج4، ص 773؛ عبدالرحمان بن محمد ثعالبي، جواهر الحسان في تفسير القرآن، ج5، ص 606؛ سيد قطب، في ظلال القرآن، ج6، ص 3932؛ طنطاوي جوهري، الجواهر في تفسير القرآن، ج25، ص 209.
32- فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج32، ص 210؛ رشيدالدين ميبدي، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج10، ص 542؛ محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج20، ص 319؛ محمد حسين حسيني همداني، انوار درخشان، ج18، ص 200؛ محمد جواد نجفي خميني، تفسير آسان، ج18، ص 318؛ محمد حسين حسيني همداني، انوار درخشان، ج18، ص 200؛ محمد جوادي نجفي خميني، تفسير آسان، ج18، ص 318؛ ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج27، ص139.
33- محمد بن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج10، ص 375؛ فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج10ص 775؛ عبدالحسين طيب، اطيب في تفسير القرآن، ج14، ص 158.
34- فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج10، ص 775.
35- محمد بن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج10، ص 375؛ رشيدالدين ميبدي، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج10، ص 542؛ عبدالرحمان بن محمد ثعالبي، جواهر الحسان في تفسير القرآن، ج5، ص 606؛ محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسيرالقرآن، ج20، ص 319؛ سيد قطب، في ظلال القرآن، ج6، ص 3932؛ طنطاوي جوهري، الجواهر في تفسير القرآن، ج25، ص 209؛ محمد حسين حسيني همداني، انوار درخشان، ج18، ص 200.
36- مرتضي اکبرزاده، موسوعة الاعشاب و النباتات في القرآن و السنة، ص 92.
37- ابوالقاسم عليان نژادي، سوگندهاي پربار قرآن، ص 211.
38- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج63، ص 183.
39- همان، ص 186؛ محدث نوري، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج16، ص 403.
فريدوني، زهره (1390)، نقش گياهان در زندگي انسان از ديدگاه قرآن، تهران: مؤسسه انتشارات اميرکبير، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}